یکی از ارزش های اخلاقی که در آموزه های اسلام به آن تأکید شده صداقت است؛ چراکه اساس تعاملات جوامع بشری بر پایه آن استوار می گردد وعدم توجه به این مقوله، تأثیرات منفی بر جای خواهد گذاشت. شاید اگر انسان قادر به درک این واقعیت بود، هر آینه بر آن می شد تا نیروهای خویش را در جهت تحقق آن در هر مکانی به کار گیرد.
صداقت به معنی راستی و عدم تناقض در گفتار، رفتار و نیت است. از آنجایی که صداقت زمینه ساز سایر فضیلت ها و دروغ بسترساز رذیلت ها است، نقش صداقت والدین به عنوان الگوهای عینی در امر تربیت فرزندان حائز اهمیت است.
صدق و راستی در گفتار و رفتار از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار است چنانچه خداوند در قرآن کریم می فرماید بگو: رَبِّ ادخِلنی مُدخِلَ صِدقٍ وَ أخرِجنی مُخرِجَ صِدقٍ وَ أجعَلنی مِن لَدُنکَ سُلطانا و نَصیرا؛ پروردگارا مرا با صدق داخل و خارج کن و برایم قرار ده از سوی خودت یک روشن بینی» بنابراین صدق و راستی نه تنها گفتار، بلکه اعمال و رفتار انسان را نیز در بر می گیرد و سبب گام برداشتن خانواده و جامعه در مسیر صحیح می گردد.
بی تردید والدین به عنوان رهبر خانواده وظیفه خطیری بر دوش دارند؛ چرا که سود و زیان روش های اتخاذی آنها در سرنوشت سایر اعضا دخیل است. از آنجایی که فرزندان، رفتار والدین را به عنوان الگو، ملاک عمل خویش قلمداد می کنند، لذا والدین باید در تعاملات و رفتارهای خویش دقت نموده و از سهل انگاری در رفتارها بشدت بپرهیزند.
بر این اساس والدین به عنوان الگوهای سازندگی و تربیتی اگر در گفتار، برخوردها و اعمال خویش به این نکته توجه نداشته باشند فرزندان به گفتار آنها اعتمادی نخواهند داشت.
از جمله مصادیق صداقت، پایبندی به وعده، پیمان و امانتداری است. متاسفانه برخی از والدین به قول و قرارهایی که با فرزندان خویش می گذارند پایبند نیستند و گاهی نیز با این استدلال که فرزندم کم سن و سال است و متوجه نمی شود وعده های خود را عملی نمی کنند. برخی از والدین نیز اگر در خلوت خانه از فرزندشان عمل نامناسبی ببینند آن را در بین دوستان و فامیل مطرح می کنند و به اصطلاح امانتدار ِ اسرارِ خانوادگی نیستند.
در واقع می توان گفت این والدین صداقت رفتاری ندارند. قطعا عدم رعایت این امور از سوی والدینی که تربیت فرزندان را برعهده دارند، اثرات سوئی بر جای خواهد گذاشت و سبب ناهنجاری های متعدد می گردد.
بدین سان در خانواده و جامعه امروزی که اکثریت افراد درگیر مشکلات متعددی هستند اگر نادرستی و عدم صداقت نیز حاکم گردد، در این صورت هیچ یک از اعضاء به یکدیگر اعتمادی نداشته و بازدهی مطلوب نخواهند داشت. بنابراین مم بودن به صداقت و راستی باعث شکوفایی و سلامتی جامعه می گردد، در چنین محیطی ارزش های اخلاقی و انسانی به منصه ظهور می رسد و جامعه نیز از آن رفتارها، تأثیر می پذیرد، لذا الگوی رفتاری بودن والدین برای فرزندان واقعیتی انکار ناپذیر است.
چالش صداقت در سراب قدرت/ اعتماد مردم بزرگترین سرمایه کشور است
گفتند که آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کنیم که مردم به پول یارانه نیاز نداشته باشند. این یکی از بزرگترین وعده ها و قول هایی بود که توسط دولتمردان به مردم داده شد و همه بعینه دیده و می بینیم که بخش اعظمی از مردم علاوه بر یارانه به کمک هزینه معیشتی و… محتاج شده اند.
می توانیم نمونه های زیادی از چنین سخنانی را از دولتمردان بیابیم که خلاف آن به وقوع پیوسته یا انجام شده؛ حتی در بازه زمانی کمتر از ۴۸ ساعت. شنیدن چنین سخنانی از سوی دولتمردان و یون این سوال را به ذهن متبادر می کند که راستی و صداقت در ت چه جایگاهی دارد؟ آیا یک مقام ی کشور اسلامی می تواند سخن دروغی را به زبان بیاورد؟!
مسلما همه انسان ها به صورت فطری صداقت را خوب و دروغگویی را بد می دانند؛ در اسلام نیز دروغگویی جز برای رفع فتنه جوازی ندارد، چون طبق فرموده امام باقر علیه السلام: إنّ الله جعل للشرّ اقفالاً و جعل مفاتیح تلک الاقفال الشراب و الکذب شرٌ من الشراب؛ خداوند تبارک و تعالی برای شر و بدی و زشتی قفل هایی قرار داده و کلید قفل بدی ها شراب است. اما دروغ از شراب بدتر است.» (بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۳۶)
دروغگویی کلید هر شر و بدی است چون ارتکاب به سایر گناهان را برای فرد دروغگو راحت می کند و بدینگونه باعث دوری او از هدایت الهی، سقوط بیشتر و سریع تر او از انسانیت می شود.
البته آسیب های دروغگویی تنها به خود فرد منحصر نمی شود. ناامنی روانی و بی اعتمادی عمومی از مهمترین آسیب های اجتماعی دروغگویی است که اگر فرد دروغگو مسئولیت ی و اجتماعی داشته باشد، این آسیب ها به مراتب شدیدتر خواهد شد. با این حال گروهی دنیای ت را دنیای دروغ می دانند؛ در واقع نگرش مادی گرایانۀ محض و منفعت طلبی فردی یا گروهی به دور از حق و حقیقت آنها باعث شده تا دنیای ت را چنین پر از تزویر بدانند؛ چون هدفشان چیزی جز چپاول مردم، تسلط بر اموال و نفوس از طریق خدعه و نیرنگ و با توسل به دروغ نیست.
برخلاف این دیدگاه در اسلام و حکومت اسلامی دروغگویی هیچ جایگاهی ندارد؛ بلکه صداقت در مسائل اقتصادی و ی همانند صداقت در زندگی شخصی مورد تأکید قرار گرفته است؛ همانطور که در سوره اسراء، آیه ۸۱ آمده: وَ قُل رَبِّ أَدخِلنِی مُدخَلَ صِدقٍ وَ أَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقٍ؛ و بگو: پروردگارا مرا (در هر کار) با صداقت وارد کن و با صداقت خارج ساز.»
خداوند در این آیه به پیامبر رحمت(ص) می آموزد که تمام کارهای فردی و اجتماعی را جز با صدق و راستی آغاز نکند؛ همچنین هیچ برنامه ای را جز به راستی پایان ندهد. در واقع صداقت، درستی و امانت، راه و روش انبیاء و اولیای الهی بوده، به طوری که فکرشان، گفتارشان و اعمالشان در عرصه فردی، اجتماعی و حکومتی از هر گونه غش، تقلّب، خدعه، نیرنگ و هر آنچه که بر خلاف صدق و راستی، پاک بوده است به این دلیل که مردم به آنها اعتماد کنند و سخنانشان را پذیرفته و از آنها پیروی کنند.
درواقع وقتی مردم به کلام و گفتار مسئولان و تمدارانشان اعتماد نداشته باشند، در بسیاری از کارهای کلیدی هم مشارکت نمیکنند و همین امر رشد و توسعه هرکشوری را متوقف میکند. مسئولان نباید فراموش کنند، اعتماد مردم بزرگترین سرمایه آنها و کشور است که تنها از طریق صداقت، راستی و شفافیت تأمین می شود.
زهرا با
در نگاه دین آنچه در تمام ابعاد زندگی انسان اصالت دارد اخلاق است. اعتقاد به اخلاق تا جایی پیش میرود که حتی ت نیز باید با اخلاق گره بخورد و الا ممکن است تمداران در دام بی اخلاقی گرفتار آیند.
در میان مصادیق اخلاقی آنچه بیش از سایر مصادیق در رفتار تمداران نمود و اثر عینی دارد موضوع صداقت است.
صداقت اگر باشد و بماند، ت مسیری درست را طی خواهد کرد و اگر نباشد یا در میانه راه از دست برود، به همان نسبت جامعه به انحراف کشیده خواهد شد.
یکی از مهمترین نکاتی که به واسطهٔ آن صداقت در ت تأمین میشود اصلاح درونی شخص تمدار است. در واقع اگر اهل ت به اصلاح و تهذیب خویش اهتمام ورزیده باشند صادق خواهند بود و الا اگر اصلاح درونی نداشته باشند به راحتی از صداقت فاصله میگیرند و هر بار بهانهها و توجیهاتی را برای عدم صداقتشان ذکر میکنند.
اگرچه همواره صداقت را به معنی راستگویی می دانیم اما صداقت معنایی فراتر از آن دارد. گسترهٔ معنای صداقت تا حدی گسترده است که حتی در فرهنگ قرآنی، صادق در برابر منافق و کافر هم ذکر شده است. مخصوصاً در فضای ی، فریب و خیانت نیز نقطهٔ مقابل صداقت قرار میگیرد و لازمهٔ صاد ق بودن دوری از خدعه و نیرنگ و خیانت است. اهل ت باید جامعه را همچون امانتی در دست خویش تصور نمایند و هرگز و تحت هیچ شرایطی اجازهٔ خیانت در این امانت را به خود ندهند.
از دیگر نشانههای صداقت این است که هر کس خود را آنگونه که هست به مردم بنمایاند و نه آنگونه که دلش می خواهد باشد.
علاوه بر این اعتراف به اشتباه از دیگر نشانههای اهل صداقت است. وقتی تمداری اشتباه کرد و به اشتباهش اعتراف نمود یعنی اهل صداقت است و الا اگر به جای پذیرش اشتباه به دنبال مقصری برای خطایش بگردد کار را تا جایی ادامه خواهد داد که برای اثبات تلاش خویش به نفی ایثار دیگران میپردازد. در واقع یکی از مکانیزم های دفاعی افراد ضعیف النفس این است که برای خطایشان به دنبال عوامل و دلایل واهی میگردند.
فرعون درون انسان نه اجازه میدهد آدم خطایش را بپذیرد و نه میگذارد به خطا اعتراف کند اتفاقاً بر عکس توجیهاتی را برای خطایش ذکر میکند و اینگونه حاکمیت خویش را بر سرزمین مصر درونی انسان تثبیت مینماید.
نمونهٔ بارز این صداقت را چندی پیش در کلام رهبری دیدیم. ایشان آماری ر ا در رابطه با رتبهٔ اقتصادی ایران در جهان بیان کردند و بعد از اینکه متوجه شدند آمار نادرست بوده در سخنرانیهای بعدی خود به این مساله اشاره کردند که آن آمار برای چند سال قبل بوده و نه برای سالهای اخیر.
وقتی رهبر یک انقلاب با همین صراحت و شجاعت بهاشتباه خود اعتراف نمایند این رفتار میتواند درس بزرگی باشد برای افراد زیرمجموعه که از بیان اشتباهات و خطاهای خویش طفره نروند. رهبر عزیزمان بارها از تقوای ی یاد کردهاند و تمداران را به برخورد صادقانه و دلسوزانه با مسائل دعوت میکنند.
یکی از جنبههای دیگر صداقت این است که اگر کسی توان انجام کاری را در عرصهٔ ت ندارد بهراحتی اعلام کند که نمیتواند و با عذرخواهی، از آن مقام و منصب کنارهگیری کند؛ اما متأسفانه از مهمترین معضلات امروزه در جامعهٔ ی ما این است که هیچکس از کارش و مسئولیتش کنارهگیری نمیکند اگرچه بداند بهخوبی از پسش برنمیآید. حتی اگر از یک مسئولیت کنار رود بلافاصله میز دیگری را تصاحب میکند دقیقاً مثل قانون پایستگی انرژی که میگوید انرژی از بین نمیرود بلکه از شکلی به شکل دیگر درمیآید.
در نگاه اسلام نه میدان بهتنهایی اصالت دارد و نه دیپلماسی به شکل واحد؛ بلکه آنچه میدان یا دیپلماسی را اصیل میکند اعتقادی است که در پس آن نهفته است. اگر از میدان دفاع میکنیم بهواسطهٔ اعتقادی است که در رگهای میدان ساری و جاری است.
در شرایط کنونی با دولتی مواجه هستیم که بهظاهر برای رفع جنگ و تحریمها در تلهٔ برجام افتاد و حالا بعد از گذشت این مدت طولانی بهجای پذیرش مسئولیتش تقصیرها را بر گردن دیگری میاندازد.
زیر سؤال بردن میدان نهتنها زیر سؤال بردن حاج قاسم است بلکه زیر سؤال بردن هزاران شهیدی است که با خون خویش درخت این انقلاب را آبیاری کردند.
میدان، همان نوجوان سیزدهساله است که امام امت او را رهبر جامعه خواند.
میدان، همان شهیدانی هستند که برای پایین آوردن جنازهٔ یک دختر ایرانی مثل برگهای یک درخت بر زمین افتادند.
میدان، شهدای مدافع حرماند.
میدان برای اثبات خویش به دیپلماسی فریب چنگ نمیزند بلکه ابزار میدان، خونی است که میدهد در راه معبود تا بر اعتقادش استوار باشد؛ اگرچه بهظاهر میدان تحریف میشود اما حقیقتاً خون در تاریخ گواهی خواهد داد و رد خون را نمیتوان از تاریخ پاک کرد.
آنکه به دیپلماسی جهت میدهد میدان است اما نه جهتی که برخی میپسندند بلکه میدان برای دیپلماسیاش نیز قانون دارد. میدان منصف است و دیپلماسی را تخریب نمیکند.
یکی دیگر از جنبههای صداقت، صراحت است. پنهان گویی از صداقت میکاهد؛ البته که موضوع تقیه موردبحث ما نیست و اینجا نیز موضوعیتی ندارد. تنها چیزی که در اتفاقات اخیر واضح است این است که آقای ظریف برای تطهیر خویش خود را مسلوب الاراده تصور میکند و با مقصرانگاری تمام تقصیرها را یکجا به گردن گفتمان مقاومت میاندازد. حالا فرض را بر این میگذاریم که همهی تقصیرها بر عهده میدان است و دیپلماسی، خود را فدای میدان نمود! حال سؤال اینجاست که چرا شخصی که ارادهای از خود ندارد سالها تسلیم این گفتمان بوده و همچنان در مسند خویش باقیمانده است؟ اگر قرار بر این است که مؤمن اهل سازش نباشد چرا او خود را همچون پر کاهی در دستان باد سپرده و سالها سکوت کرده است؟
انسان موجودی اجتماعی است و رشد و تکامل او در بستر و محیطی سالم رخ میدهد؛ بنابراین پرداختن به عوامل سالم سازی محیط اجتماعی، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
یکی از این عوامل، تقویت روحیهی صدق مداری در روابط اجتماعی افراد است.
صداقت تعهدی منطقی بین رفتار و روابط اجتماعی انسانهاست. زمانیکه هیچگونه تعارضی بین رفتار، گفتار، اعمال و افکار فرد وجود نداشتهباشد، صداقت در وجود او معنا پیدا میکند. شخص صادق از تنش و درگیری به دور است و زندگی آرامتری دارد؛ چراکه وقتی مطمئن باشد دربارهی تعهدات و وعدههایش با مردم صادقانه رفتار کرده، در مورد نتایج آنها نیز نگرانی و استرس نخواهدداشت.
برای صادقانه رفتار کردن ابتدا باید افراد این فضیلت اخلاقی را در درون خود بپذیرند تا بتوانند در برابر دیگران نیز آن را بروز دهند. از این رو صداقت را میتوان لازمهی یک جامعه متکامل دانست که یکی از پایه های محکمی است که جامعهی بشری برای تداوم و حیات خویش به آن نیاز دارد.
اگر این صفت در ابعاد مختلف در یک جامعه پیاده شود میتواند جامعه را به سوی خیر و صلاح سوق دهد و سطح اعتماد بین افراد، وفاداری و پایبندی به عهد و پیمان را در بین آنها بالا ببرد.
حال اگر این صداقت، رفتار و منش رهبران و مسئولین یک جامعه باشد، میتواند موجب اعتماد بیشتر افراد به نظام حکومتی آن جامعه شود و در نتیجه آثار و برکاتی را برای کل جامعه دربرخواهد داشت.
از طرفی اگر در گفتار و رفتار رهبران و مسئولان جامعه، صداقتی مشاهده نشود، نه تنها اعتماد مردم به نظام حاکم از دست خواهد رفت، بلکه آثار منفی آن گریبان عموم جامعه را خواهد گرفت.
فساد در چنین جامعهای افزایش مییابد و رفاه و پیشرفت ملی مورد توجه قرار نمیگیرد.
عدم تمایل به شفافیت و رفتار صادقانه در مورد مسئولین میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد. گاهی این ابهام در رفتار افراد، ناشی از ترس و نگرانی از آشکار شدن شکستها، عیوب و نقصهای آنان است. زمانی که فردی بدون داشتن تخصص لازم، مسئولیتی را به عهده میگیرد؛ این خود، آغازی بر پنهان کاری اوست؛ چراکه طبیعتا افراد فاقد تخصص اشتباهات و ناکامیهای بیشتری نسبت به افراد متخصص دارند؛ بنابراین، از زمان انتصاب یک فرد غیر متخصص، باید انتظار داشت که پنهان کاری و عدم شفافیت او نیز آغاز شود.
این عدم شفافیت و صداقت مسئولان و رهبران یک جامعه چنین برداشتی را در ذهن مردم ایجاد خواهد کرد که مسئولان در نظام حاکم، تمایل به ایجاد حالتی از ابهام پیرامون زندگی و فعالیتهایشان دارند تا در سایه این عدم شفافیت منافع شخصی و جناحی خود را تامین کنند. در حالی که یکی از مولفههای ذهنی برای همکاری با اشخاص، صداقت، شفافیت و به اصطلاح رو راست بودن ایشان است. لذا اگر این شرایط بین مردم با مسئولینشان فراهم نباشد، به تحقیق می توان گفت که هیچ همراهی و همکاری از سوی مردم صورت نخواهد گرفت چون مردم نسبت به رهبران خود بیاعتماد شده و این عدم اعتماد منجر به دوری آنها از نظام حاکم خواهد شد.
هر چند صداقت به عنوان یک صفت پسندیده در افراد نشان از رشد آن فرد است و هر شخصی جدای از هر مسئولیتی که دارد به عنوان یک انسان باید این صفت را در خود تقویت کند، درعین حال شایان ذکر است که دستگاههای نظارتی مربوطه نیز میتوانند با تنظیم و تدوین راهکارهای قانونی و اعمال آن بر شفافسازی، موجبات بالا بردن اعتماد مردم نسبت به مسئولین را فراهم کنند؛ که این امر خود سبب پیشگیری از بروز پیامدهای منفی عدم اعتماد در جامعه میشود و در نهایت منجر به جامعهای امن و سالم خواهد شد.